همه چی برای همه افراد

همه چی برای همه افراد

این سایت مطالبی برای تمام افراد در نظر گرفته که کوچک و بزرگ نمیشناسد.

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 459
بازدید کل : 12941
تعداد مطالب : 133
تعداد نظرات : 37
تعداد آنلاین : 1

javahermarket


یادش به خیر

 

شما یادتون میاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی


 

جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ؟ازمون می پرسید ساعت


>چنده، ذوق مرگ می شدیم

 


 

 

شما یادتون میاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و


 

ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان


 

با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...؟


 


 

 

>شما یادتون میاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم


 

>به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش


 

>بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم؟


 


 

 

>شما یادتون میاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق


 

>میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار


 

>میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم


 

>خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده؟


 


 

 

>شما یادتون میاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم


 

>مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه؟


 


 

 

>شما یادتون میاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی؟


 


 

 

>شما یادتون میاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می كشیدیم. بعد تند برگ


 

>میزدیم میشد انیمیشن؟


 


 

 

>شما یادتون میاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا


 

>یه درس از ما عقب تر باشن؟


 


 

 

>شما یادتون میاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز


 

>میدادیم؟


 


 

 

>شما یادتون میاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا


 

>میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت


 

>ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با


 

>دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم؟


 


 

 

>شما یادتون میاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون


 

>الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم؟!


 


 

 

>شما اینو یادتون میاد؟: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق


 

>خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم


 


 

 

>شما یادتون میاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک


 

>فوت میکردیم تا حباب درست بشه؟


 


 

 

>شما یادتون میاد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا


 

>بگیریم؟


 


 

 

>شما یادتون میاد؟: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه


 


 

 

>شما یادتون میاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن:


 

>آمدیم منزل، تشریف نداشتید؟!!


 


 

 

>شما یادتون میاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو


 

>کتاب تعلیمات اجتماعی؟


 


 

 

>شما اینو یادتون میاد؟: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی


 

>رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد


 


 

 

>شما یادتون میاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل


 

>تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی


 

>دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند؟


 


 

 

>شما یادتون میاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره


 

>این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو


 

>انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو


 

>میز میکوبیدیم؟


 


 

 

>شما هم اینو یادتون میاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم


 

>معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم؟


 


 

 

همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن


روی تخته سیاه



نويسنده: ghost تاريخ: چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to specialboy.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com